وبلاگم را ک ورق بزني در گذشته اي نه چندان دور مخمل سياه شب را ميبيني


  که در سياهه ي شب قلم خورد و بر صفحه جا خوش کرد .


  اما الان چند ساعتي را دويده ام و به صبح نچندان سفيد قبل طلوع خورشيد رسيده ام .


  صداي پرندگان خوش الحان گوشم را قلقلک ميدهند تا بيدار بمانم


  و به نوايشان گوش بسپارم 


  احساس ميکنم با من درد و دل ميکنند .دردشان را ميفهمم !


  همسايه مان خانه شان را ويران کرده اس شکايتش را پيش من مي اورند 


  اما نميدانند ک شرمنده شان هستم .


  اخر ادم ها را که ميشناسيد ؛


  بروم به همسايه مان بگويم خانه ي سار هايي را که بر ديواره ي منزلت


  جا خوش کرده بودند را چرا ويران کردي ؟!


  خدا را خوش نمي ايد !


  فکر ميکنيد چه پاسخي خواهم شنيد ؟!


  جز انکه بگويد به شما مربوط نيست ،مگر شما مفتش محل هستيد!!!!


  تازه خدايم را شکر ميکنم اگر شمايش تو نشود !!!


  خدا هدايتمان کند !


  بگذريم .


  کمي هم از هوا برايتان بگويم


  اگر تا بحال صبح به اين زودي از خواب شيرين برخواسته


  و مقداري هوا تناول کرده باشيد نيازي به توضيح اينجانب نداريد؛


  هواي صبح اخرين ماه بهار چگونه ميتواند باشد ؟!بسي گوارا .


  اکنون ديگر خواب شيرين صبح رحيل


  که در کتاب ها خوانده ايم انسان را ز سبيل باز ميدارد چشمانم را فرا گرفته


  تا تحريري ديگر بدرود


 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

|لویالتی|-باشگاه مشتریان |کارت هوشمند|کارت اعتباری | loyalty | خرید و فروش و رهن و اجاره Gemma صفای یاران گلبرگ یاس ادبیات Teresa سی تو وان بازارروزایرانیان پلی برای رفع مشکلات کشاورزی